پنجشنبه , اردیبهشت ۶ ۱۴۰۳

نام های ایرانی با حرف ع

۰۹۱۹۴۹۵۴۶۵۱ شماره پشتیبانی ( ۲۴ ساعته )


 

نامهای ایرانی باحرف (ع).

عابدAbed :عبادت کننده، پرستش کننده.

عاتکه ‌[Ateke] :زن سرخ گون از خوشی و سرزندگی، زن خوشبو، نام دختر عبدالمطلب جد پیامبر.

عادلAdel :دادگر، داور.

عادله Adele :زن با انصاف، زنی که در عدالت زبانزد است.

عارف Aref :دانا، عاقل، فهیم. {عرفان که جام حق نوشیده اند /رازها دانسته و پوشیده اند} (مولوی).

عارفه[Arefe] :زن عاقل، خردمند.

عاشق[Asheq] :شیفته، واله. {در دل معشوق جمله عاشق است /در دل عذرا همیشه وامق است} {در دل عاشق به جز معشوق نیست /در میانشان فارق و مفروق نیست} (مولوی).

عاصمAsem :پناهگاه، حافظ، بازدارنده.

عاطفAtef :دلسوز، مشفق.

عاطفه ‌Atefe :زن مهربان.

عاطیAti :دهنده، بخشنده.

عالم [Alam] :دنیا، گیتی. {به جهتن خرم از آنم که جهان خرم ازوست/عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست‌} (سعدی).

عالم تاج [Alamtaj] :تاج جهان، زنی که چون تاجی نامور و تابان بر همه دنیا سایه گسترانیده است.

عالیه [Aliye] :زن عالی مقام، والامقام، بزرگوار.

عامر[Amer] :آبادکنندخ، زیاد عمر کننده.

عامره [Amere] :زنی که در آبادانی شهره ی عالم است.

عایشه Ayeshe :سرشار از زندگی، نیک کردار، نام همسر رسول اکرم.

عباد[Ebad] :بسیار عبادت کننده، بنده.

عباس [Abas] :ترش روی، شیربیشه.

عبدالرسول[Abdorrasul] :بنده ی رسول خدا.

عبده [Abdoh] :بنده، انسان، شیخ محمد عبده از کجاهدان و آزادیخواهان مصر، شاگرد و دوست سید جمال الدین اسد آبادی.

عبرت [Ebrat] :پند.

عبداللّه [Abdollah] :بنده ی نیک خداوند، در حضرت محمد (ص).

عبود[Obud] :بنده.

عبید[Abid] :بنده ی کوچک.

عبیر[Abir] :ماده ای خوشبو مرکب از صندل و گلاب و مشک. {کجا بر فشانند مشک و عبیر /همی گسترانند خز و حریر} (شاهنامه فردوسی).

عترت[Etrat] :خاندان.

عتیق[Atiq] :با قدمت بسیار زیاد، گرانبها.

عدنان[Adnan] :نام فرزند حضرت اسماعیل.

عذار[Ozar] :رخسار، چهره. {مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش/لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش}(حافظ).

عرفانErfan : شناختن، شناسایی معرفت.

عروس[Arus] :زنی که تازه ازدواج کرده است.

عزالدین [Azzoddin] :کسی که باعث سرافرازی در آیین می شود.

عزالنساءAzzonnesa :زنی که بتعث و بانی سرافرازی است.

عزت Ezzat :ارجمندی، قدرت، بزرگواری.

عزت زمان [Ezzatzaman] یا عزت الزمان [Ezzatozzman] :زنی که سربلند زمانه است.

عزیز[Aziz] :ارجمند، بزرگوار، گرانمایه. {گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت/که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد} (حافظ).

عزیزه [Azize] :زن گرامی و محبوب.

عسکر[Askar] :لشکر، سپاه.

عسلAsal :انگبین، مایعی شیرین که زنبور عسل با گرداوری شهد گلها فراهم می کند.

عشرت [Eshrat] :کامرانی، خوش گذرانی. {دمی با دوست در خلوت به از صدسال در عشرت /من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم} (سعدی).

عشرت الملوک[Eshratolmoluk] :کامرانی و خوشی شاهان.

عصام ‌‌Esam : انسان شریف و بزرگوار.

عصفور[ Osfur] :پرنده ی کوچک، گنجشک.

عصماAsma :آهو.

عصمت ‌Esmat :پاکدامنی، دوری از پلیدی. {چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی ست /نبو خیر در آن خانه که عصمت نبود} (حافظ).

عطا Ata : عطیه، بخشش، آنچه بخشیده می شود.

عطارAttar :داروفروش، شیخ فریدالدین محمد ابن ابراهیم نیشابوری معروف به شیخ عطار شاعر و عارف بزرگ ایرانی.

عطیه Atiye :بخشش، دهش، عطا.

عظیم Azim :بزرگ.

عظیمه[Azime] :زن بزرگ و با عظمت.

عفاف [Efaf] :پارسایی، پاکدامنی.

عفتEffat :پرهیزگاری، پاکی.

عفت السادات[Effatossadat] یا عفت سادات [Effatsadat] :زن پاک و بزرگوار .

عفیف [Afif] :پاک، مطهر، پارسا.

عفیفه [Afife] :زن پاکدامن.

عقیق[Aqiq] :سنگی گرانبها که رنگهای مختلف دارد و عیق یمنی از همه مشهورتر است. {اگر به رنو عقیق است اشک من چه عجب /که مهر خاتم لعل توست همچو عقیق} (حافظ).

عقیل[Aqil] :خردمند، دانا.

عقیله Aqile :زن نجیب و دانا.

علا[Ala] :شرف، برتری، بزرگی.

علاء الدین [Alaoddin] :کسی که باعث و بانی ارزش در دین است.

علی[Ali] :اولاتر، بزرگوارتر، نام امام ادل شیعیان حضرت علی (ع).

علیاOilya :بلند مرتبه، کسی که درای مقامی شایسته است..

علیمAlim : دانا بر هر چیز، دانشمند.

علویه Alaviye :از بهترینها، باارزش ترین.

عماد[Emad] :نکیه گاه، ستون.

عمار[ Ammar] :مرد ثابت قدم، مرد دلاور،نام عمار یاسر از یاران پیامبر.

عمران[Omran] :آباد کردن، آبادانی.

عمید[Amid] :مهتر، پیشوا، سرور.

عنایت[Enayat] :توجه توأم بل ملاطفت وارادت و احسان، آهنگ کردن. {عنایتی که ترا بود اگر مبدل شد/خلل پذیر نباشد ارادتی که مراست} (سعدی).

عنبر[Anbar] :ماده ای خوشبو که از نوعی ماهی گرفته می شود و در عطر سازی کاربرد دارد.،مشک.{همه زر و عنبر بیامیختند /زشادی بسر بر همی ریختند} (شاهنامه فردوسی).

عندلیب[Andalib] :هزار، بلبل.

عنقا[Anqa] :سیمرغ. {ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر/که صید گوشه نشینان ز قاف تا قاف است} (حافظ).

عهدیه [Ahdiye] :عهد، پیمان

عیسیIsa : کاهن، روح خدا، کنجی، پیامبر و پیشوای مسیحیان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *